مهرساممهرسام، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

از وقتی تو اومدی

شب قبل از تولدت و روز تولدت

1392/8/29 20:07
نویسنده : مهسا
251 بازدید
اشتراک گذاری

صبح با مادر جون تمام وسایلتو آوردیم

امشب آخرین شبیه که تو دله مامان هستی و ما دونفریم...

غروب بابا کاظم ومامان بزرگ ومیکائیل از یزد اومدن تا برای به دنیا اومدنت باشن.شب که شد استرس منم بیشتر شد.تا صبح نخوابیدم ساعت 6 صبح رفتیم بیمارستان تا تو به دنیا بیای.ساعت 10 صبح روز 20 آبان 1392 تو به دنیا اومدی و اولین سوالی که بعد از بیهوشی پرسیدم و یادمه گفتم که پسرم سالمه یا نه.ساعت 1 بود که تو رو با کریر بیمارستان آوردنت دادن بغل من همونی بودی که تو فکر و خیالم تصورشو میکردم خوشگل و معصوم.بهت شیر دادم  دوباره بردنت.وقتی میبردنت دلم خیلی برات تنگ میشد.

بابائی هم اینقد خوشحال بود که نگو......همش میگفت ملوس پسرمون عین توئه...

فرداشم با هم دیگه مرخص شدیم و رفتیم خونه مادر جون

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)